پدر خسته از نا مرد می ها و نا کام از رسیدنها در سر با
لایی تند زندگی بی رمق تر ین لحظات را با گامهای رقت انگیز طی می کند و با هر نگاه
خسته اش هزاران غصه ناگفته خوانده می شود که هر کدام بیانگر هزار غم از دست روزگار
است که گوشهای مهربانت آنقدر از ته دل و جان می شنود و آنقدر با محبت او را می
نگری و آنقدر گل امید در دلش می کاری که با یک بوسه خوش طعم به طعم نر گسیهای روز
اول آرام سر بر بالین می گذارد و ایمان می آورد که فردا روزی دیگر است با شروعی
دیگر .
پسر از امروز تا هر وقت تا هر لحظه تا هر چند سال دیگر بر اثر
شیطنتهای بی تدبیر و با زیهای خطر ناک ز مین می خورد و زخم بر می دارد گاه سطحی و
گاه عمیق ولی هر بار مرهمی داری که اثرش به وجود مرهم نیست به گرمایی است که از
محبت دستانت می تراود تاثیر آهنگ صحبتهایی است که برای دوباره برخاستن و دوباره
برخاستن و دوباره برخاستن در گوشش زمزمه می کنی.
دختر سرشار از احساس با محبت و زیبا ولی زمین بی رحم هر به
گاهی گرگی که آتش شهوت در نگاهش خانه کرده در لباس میش متولد میکند و دختر خسته و
دل شکسته از این مردمان می شود که شانه کردن موهای زیبایش با همان دستان شفا بخشت
و نشان دادن پاکی مریم وارت و عشق آسمانیت به او نوید می دهد که زندگی زیباست.
روز زن مبارک.
3967 بازدید
1 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
1 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian